صفحه 1 : ایران و جهان صفحه 2 : خبر همدان صفحه 3 : شهرستان صفحه 4 : خبر همدان صفحه 5 : ایران و جهان صفحه 6 : ایران و جهان صفحه 7 : اندیشه صفحه 8 : فرهنگی

۲۷
فروردین
۱۴۰۴

شماره
۵۸۶۷

امروز: ۲۷ (فروردین) ۱۴۰۴ ◀ ◀ Wednesday 2025 (Apr) 16

عناوین صفحه

هگمتانه، گروه رفیق شهیدم: پندار ما این است که ما مانده‌ایم و شهدا رفته‌اند، اما حقیقت آن است که زمان ما را با خود برده است و شهدا مانده‌اند و کجا از مرگ هراس دارد آنکه به جاودانگی روح در جوار رحمت حق آگاه است؟
این هفته صفحه رفیق شهیدم میهمان خواهر شهیدی از جزیره مجنون و عملیات والفجر8 است و این خواهر از برادر شهیدش رضا شکری‌پور روایت می‌کند.
ناهید شکری‌پور در گفت‌وگو با خبرنگار هگمتانه با بیان زندگی‌نامه شهید اظهار کرد: حاج رضا شکری‌پور در یازدهمین روز اسفند ماه 1335  در همدان متولد شد و بعد از گذراندن دوران کودکی، سال 1342 وارد دبستان شد.
وی افزود: برادرم در همان دوران ابتدایی راه خود را انتخاب کرده بود و اکثر اوقات در نماز جماعت مسجد محله شرکت می‌کرد.
خواهر شهید افزود: از ابتدا به علت نذری که برای او از طرف مادرم شده بود محبت خاصی نسبت به اهل‌بیت(ع) مخصوصا به مولایش اباعبدالله الحسین(ع) در وجودش متجلی بود که این امر موجب می‌شد در ماه‌های محرم و صفر، بیشتر شب‌ها در مسجد و حسینیه محله در سوگ و عزاداری سرورش به سر برد.
وی با اشاره به اینکه به همین ترتیب دوران ابتدایی و راهنمایی را تمام کرده و وارد هنرستان شهیدان دیباج شد، گفت: قدرت جسمی خوبی داشت و به ورزش علاقه وافری پیدا کرد و در چند رشته از دو میدانی مثل پرش طول، دو پنج هزار متر و پرتاب نیزه شرکت و در چند مسابقه نیز موفق به اخذ نشان‌هایی گردید.
خدمت سربازی
ناهید شکری‌پور در ادامه گفت: بعد از اخذ دیپلم در سال 1356 به خدمت سربازی رفت که بعد از دوران آموزشی در یکی از پادگان‌های آذربایجان غربی خدمت نظام وظیفه را به پایان رسانید و در سال 1357 (یعنی سال پیروزی انقلاب اسلامی) در همان محل جهت پیشبرد اهداف انقلاب فعالانه شرکت داشت.
وی افزود: در سال 1358 به تهران رفت و چون رشته تحصیلی‌اش فنی بود و به این کار نیز علاقه داشت لذا مشغول به کار نصب شوفاژ گردید که در مدت کوتاهی در آن کار تبحر پیدا کرده و مجدداً به همدان برگشت. در همدان به کار پخش روغن و همکاری با بنیاد مستضعفان مشغول گردید.
تشکیل پایگاه مقاومت بسیج
وی افزود: در همین حال شهید حاج رضا در شکل‌گیری و تشکیل پایگاه مقاومت بسیج ناحیه 14 محل چمن چوبان‌ها همراه با شهید بزرگوار احسان تقی‌پور شرکت داشت و دلسوزانه انجام وظیفه می‌نمود. و در ادامه چون کارهای خدماتی با روح بزرگ و افکار انقلابی او موافق نبود، آن کار را رها کرده و در مرداد ماه 1360 به خدمت سپاه در آمد.
 روح شهید طواف سعی و صفا کرده بود و حالا حاج رضا صدایش می‌کردند
خواهر شهید در ادامه گفت: اگر از او به عنوان حاج رضا یاد می‌شود نه اینکه اعمال حج را انجام داده بود بلکه به اظهار نظر بعضی از دوستان همرزمش روح بزرگ او در طواف سعی شرکت کرده و حاجی شده بود چرا که ناخودآگاه بعد از یک مقطع زمانی در همه جا از او بدین نام یاد می‌شد و بعد از شهادتش یکی از دوستان نزدیک او به نیت ایشان اعمال حج عمره مفرده را انجام داد.
 ازدواج
وی افزود: برادرم حاج رضا در سال 1361 به سنت حسنه پیامبر(ص) جامه عمل پوشانید و با خانم زهره ثمری، همسری فداکار و مؤمن از دیار خود ازدواج نمود که حاصل این ازدواج تنها دخترش به نام محدثه است که آغوش گرم پدر را در سن سه سالگی از دست داد.
خواهر شهید افزود: حاج رضا پس از عضویت در سپاه و گذراندن دوره‌های آموزش نظامی، به دلیل موفقیتش در امر آموزش (به خصوص در راپل و همچنین در اجرای مأموریت‌های محوله) به فرماندهی گردان و سپس به فرماندهی پادگان آموزشی نایل آمد که خاطرات زیادی در این مورد توسط همرزمانش نقل شده از جمله اینکه تمام موارد آموزشی را که به نیروهای تحت امر خود آموزش می داده خود نیز رعایت می‌کرده است و این مسأله را تا آخرین لحظه‌های خدمتش (خصوصا عملیات جزایر مجنون با اینکه مجروح بوده) حفظ نمود.
حضور در جبهه‌ها و فرماندهی پادگان قدس
شکری‌پور افزود: برادرم در همین دوران با توجه به علاقه زیادی که به شرکت در جبهه و جنگ داشت موفق به چندین بار شرکت فعال در امر پاک‌سازی مناطق آلوده کردستان همراه تیپ ویژه شهدا گردید و بالاخره پس از مدتی به همدان آمد و به فرماندهی پادگان قدس انتخاب گردید.
پس از مدتی انجام وظیفه در این قسمت به خاطر شوق وافری که به یگان رزمی داشت به تیپ انصارالحسین(ع) رفت و در عملیات والفجر5 فرماندهی گردان 151 مسلم ابن عقیل(ع) را به عهده داشت که در معیت همرزمانش به ویژه شهید رضا محرمی افتخاراتی را نصیب تیپ نمود و همیشه از شجاعت و شهامت همرزمان شهیدش در این عملیات نقل می‌کرد.
وی همچنین اظهار کرد: با توجه به رشادت‌هایی که از خود نشان می‌داد و نظر به نیاز مبرم تیپ به نیروهای مخلص و زبده به سمت معاونت ستاد تیپ منصوب شد و پس از مدتی با حفظ سمت، مسؤولیت واحد آموزش نظامی را نیز پذیرفت و بعد از این دوران هنگامی که به عنوان مسؤول ستاد تیپ انصارالحسین(ع) انجام وظیفه می‌نمود در محورهای میمک و سومار رشادت‌های غیر قابل وصفی از خود نشان داد.
فرماندهی گردان 154 حضرت علی‌اکبر(ع)
وی در ادامه افزود: حاج‌ رضا مدتی بعد که تیپ در دزفول مستقر گردید پس از به اسارت در آمدن فرمانده گردان 154 حضرت علی‌اکبر(ع)، ایشان فرماندهی گردان را عهده‌دار شد و به طور فعال مشغول خدمت بود و نیروهای گردان را آماده می‌کرد و آموزش می‌داد تا اینکه در عملیات والفجر8 با همکاری و رشادت‌های آنان افتخارات زیادی نصیب تاریخ جنگ تحمیلی شد و به جرأت می‌توان گفت که عنایت خداوند و فرماندهی هوشیارانه شهید باعث گردید که عراق در جاده ام‌القصر زمین‌گیر شده و دیگر نتواند پیشروی نماید و همین موفقیت باعث شد که مسؤولین رده بالای سپاه (خصوصا برادر محسن رضایی) اظهار کردند که گردان 154، گردنه احد را برای اسلام حفظ نمود و دلیلش این بود که اگر عراق از این نقطه موفق به پیشروی می‌شد نیروهای ما در سایر محورها در محاصره می‌افتادند و در نهایت فاو سقوط می‌کرد.
 ما را از بیمارستان مرخص کنید که باعث زحمت جمهوری اسلامی شدیم
خواهر شهید در ادامه گفت: بالاخره در عملیات والفجر8 ضمن به شهادت رسیدن تعدادی از دوستان حاج رضا از جمله سردار رشید اسلام شهید بزرگوار حسن ترک خودش نیز از ناحیه پهلو و پشت مجروح گردید به طوری که نقل می‌کنند با پافشاری زیاد، او را به پشت جبهه منتقل کرده بودند که در موقع انتقالش به پشت خط می‌گفت روی صورت مرا بپوشانید تا روحیه نیروها با دیدن من ضعیف نشود.
وی افزود: بعد از عمل جراحی در آبادان، حاج رضا را به تهران اعزام نمودند. مدتی در بیمارستان نیروی دریایی بستری بود که دوستان و همرزمان او اظهار محبت و لطف فراوان نموده و دسته به دسته به عیادتش می‌آمدند، نقل می‌کنند وقتی که یکی از دوستانش به او می‌گوید وضع جسمی‌ات خوب است یا نه، اظهار می‌دارد این دکترها چرا ما را مرخص نمی‌کنند؟ ما باعث زحمت جمهوری اسلامی هستیم چون برای ما پول خرج می‌کنند و ما باید برای انجام وظیفه به جبهه برویم.
خانم شکری‌پور افزود: بعد از مدتی که حال او تقریبا رو به بهبود بود و در تاریخ 28 اسفند ماه 64 او را به همدان منتقل می‌کنند که در منزل خود بستری می‌شود در همین زمان نیز برادران سپاه و دوستان و همرزمانش به عیادت ایشان می‌آمدند و او سفارشات لازم را به آنها می‌نمود. خصوصا به نیروهای گردان سفارش می‌کرد که مبادا قصور و کوتاهی کنند.
محبت به مادر و بستگان
خواهر شهید در ادامه گفت: برادرم در ایام فراغت با مادر صحبت می‌کرد و او را به صبر و شکیبایی دعوت می‌نمود. اکثر اوقات در منزل، بچه‌های فامیل را جمع می‌کرد و با آنها کشتی می‌گرفت و به عبارت دیگر مثل آنها اعمال بچه‌گانه انجام می‌داد.
 می‌ترسم ما برویم و مسأله فحشا و منکرات حل نشود
وی افزود: شهید با بی‌حجابی و بی‌بند و باری سخت مخالف بود و از آن رنج می‌برد و می‌گفت می‌ترسم ما برویم و این مسائل حل نشود. (منظورش مسأله فحشا و منکرات بود) در صحبت‌ها و نیز در بحث‌هایش تأکید داشت که پیام‌ها و رهنمودهای امام بزرگوار را باید اطاعت کنیم و به ایشان عشق و علاقه وافری داشت. از دروغ و غیبت سخت بیزار بود و می‌گفت این دنیا محل آزمایش است ما باید صبر کنیم از امتحان خوب بیرون بیایم.
وی افزود: به صله رحم اهمیت بسیار می‌داد و به دیدن اکثر فامیل‌ها می‌رفت و هر نوبت که می‌خواست به جبهه برود از همگان طلب حلالیت می‌نمود.
قصه شهادت و وصل به معشوق
خواهر شهید شکری‌پور افزود: برادرم بعد از اینکه بهبودی نسبی حاصل نمود (در خرداد ماه 65) به یگان رزمی رفت که در آن زمان گردان 154 در خرمشهر مشغول پدافند بود و رفتن ایشان مقارن با اتمام دوره 45 روزه نیروهای بسیجی بود. لذا به اکثر آنها تسویه حساب داده و عده‌ای را به مرخصی فرستاد و فقط نیروهای کادر گردان آنجا مانده بودند.
وی افزود: در این اوضاع و احوال نیروهای عراقی از جزیره مجنون جنوبی تکی انجام داده و دو خاکریز نیروهای ما را تصرف کرده بودند و از آنجا که جزایر مجنون برای ما از اهمیت خاصی برخوردار بود و یکی از مسؤولین مملکتی تأکید کرده بود که جزیره حتما باید حفظ شود لذا برادرم حاج رضا با عده قلیلی داوطلب می‌شود که جهت مقابله با نیروهای متجاوز بعثی عراق به جزیره اعزام شود و در حالی که به علت مجروح بودنش، فرمانده تیپ اصرار می‌کند که شما نروید ایشان قبول نکرده و اظهار می‌کند ما در جزیره هزاران شهید داده‌ایم و سزاوار نیست آنجا را از دست بدهیم و او راست می‌گفت زیرا آنهایی که به جزیره مجنون رفته‌اند مظلومیت آن را می‌فهمند.
وی ادامه داد: برادرم در شب عملیات (هنگامی که به قصد باز پس‌گیری خاکریزهایی که توسط نیروهای عراق تصرف شده بود) یعنی شب28/3/1365 از ناحیه دست و پا مورد اصابت ترکش قرار می‌گیرد ولی به پشت جبهه برنمی‌گردد تا عملیات به نتیجه رسیده و خاکریزهای مورد نظر پس گرفته می‌شود. در صبح روز عملیات یعنی صبح روز 29/3/1365 در حالی که از مواضع تصرف شده پدافند می‌کرد و در حال تیراندازی بود ضمن اظهار تشنگی، از ناحیه سر مورد اصابت گلوله دشمن قرار می‌گیرد و به تبعیت از سرور شهیدان و مولایش اباعبدالله الحسین‌(ع) که همیشه شوق میهمانی خوان او را داشت، روح بزرگش به سوی معشوق پر کشیده و به درجه عظمای شهادت نایل آمد.
در پایان دل‌نوشته تنها یادگار و دختر شهید حاج رضا شکری‌پور را که به مناسبت سالروز شهادت شهید است، تقدیم نگاه پر مهر خوانندگان می‌کنیم:
"38 سال پیش در چنین روزی در حالی که اول دست راست، بعد دست چپ گلوله خورد و در آخر همچون مولایت بدون سر به دیدارش شتافتی، گل صلوات ما برای شما زندگان، قطعا علو درجه برای ماست، محتاج نگاهت هستم بابایی مهربونم"



ارسال ديدگاه

نام:
پست الکترونیکی:
کد امنیتی:
ديدگاه: